آخرین مطالب
امکانات وب
چه سکوتی میان ما جاری ست .حرف های نگفته در راه استفوجی از نامه های دلتنگی. همچنان ناله های در چاه استاین کبوتر پراست از تردید.باز تکرار عاشقانه ای در بادمی شکوفد بهار چشمانم.آسمان دامن شب و ماه استاز تو باید نفس کشیدن صبح. ازمن این شعر های تکراریدر خودت میشوی پراز لبخند. غزل عاشقانه کوتاه استزندگی کوچه های بی برگشت.از تبار بهار و سنگ وسکوتمی نشیند به روی چشمانت. نوبت رفتنت چه بی گاه استمانده تا یک سبد نماز صیبح. در دلت عاشقانه گل بشودشعر لب های سر خ آهنگت.رودهای همیشه ناگاه استعشق یعنی نگاه تو درباد . موج زیتونی پریشانتگیسوان نجیب زیبایی .در کف پنجه ها ی هر آه استباز باران و شرجی لبخند.روی دیوار ماه شیداییبوستانی پراز شکوفه ی صبح. خلوتم تا سپیده جانکاه است( ح.م )فروردین 98 انتظار...ادامه مطلب
ما را در سایت انتظار دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : baranayhao بازدید : 2
در این روزهای طوفانی و حسرت تنها آرامش دلهای مشتاق ودرمانده، بی یقین ، ذکر نام اوست که عبادت است . ان شاء الله:
شمس جمال نورانی اعلی حضرت - قدرقدرت - شاه قوی شوکت - ماه طلعت - خورشید رایت -سلطان اولیا انتظار...ادامه مطلب
ما را در سایت انتظار دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : baranayhao بازدید : 23
عمری در بی خبری گذشت.من ماندم و دلی بی تاب و گله های بسیار از دست دل و... هرچه بود ازآن نگاه غریب بود و آن حس نجیب که پنجه در آشفته گی خیالم کشید واسب وحشی دلم را به فلات بلند زیبایی رماند که نه دل ماند ونه من !بی خبری حس گنگی بود که موج در موج پیراهن عقل در تازیانه ی نجیبش خیس می خورد .تامن بمانم وانقلابی در مشاعیرم که روز شمار جدال این تن شسته به قیر شب.کی به انجام میرسد. ..آستان بوسی علی بن موسی علیه السلام. توفیقی بود آسمانی .که دعوتی از سر عشق رخ داد .میهمان خوان پر برکت آستان قدس شدن نه در خیال می گنجید ونه در خواب. و..بماند که این فیض را هم از دولت با کرامت ولایتش دارم. هرچه بود..ان لحظات وآن سوگ مویه های از سر هجر بر جان من زخمه می زد. که های مپریشی صفای زلفکم را باد.. لحظه ی دیدار نزدیک است..السلا م علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی و رحمت الله وبرکاته...«ح.م»مشهد مقدس شهریور 1396.:: نوشته شده توسط ح. مرادی در ساعت 12:27 | لینک | انتظار...ما را در سایت انتظار دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : baranayhao بازدید : 32
هر قدر پير ميشوي و موسپيدتر
وا ميشود به روي تو زخمي جديدتر
در سجده ديد هركه تورا،جز عبا نديد
هر روز ميشوي ز چه رو ناپديدتر؟
جدّت به بوريا و تو در هفت پارچه !
انصاف دِه كدام شما شد شهيدتر؟
يك لنگه در براي تو تابوت ميشود
قحطي رسيده يا كه رسوم جديدتر
دريا به روي تخته شكسته چه ميكند؟
از تو بعيد نيست از اينهم بعيدتر
زانوي تو دوتا شده يا عيبِ چشم ماست؟
كوته شده است تخته و يا تو رشيدتر
نوشته ش انتظار...
خورشيد كبود و نيلي و مخمل كوب
ديديم تو را چه دير در سمت غروب
در مغرب شانه هاي تركان سياه
بي غسل وكفن به روي يك تخته ي چوب
روح القدسي كه بر صليبت زده اند
اي كشته ي زهر، اي شهيد مصلوب
اين تخته ي پاره چيست!تابوت كجاست؟
در شهر شما مگر شده قحطي چوب؟
بر پيكرتان چقدر گل مي ريزند!!
با چشم به خون نشسته نوح و يعقوب
با ضربه ي تازيانه ها روي تنت
شرح غم جانگدازتان شد مكتوب
در سوره ي صبر عمرتان انتظار...
آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس استاز دوری تو پاره گریبان شدن بس استکنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیستیوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس استیعقوب دیده ام چه قَدَر منتظر شود؟یعنی مقیم کلبه ی احزان شدن بس استگریه ... فراق ... گریه ... فراق ... این چه رسمی است؟!دیگر بس است این همه گریان شدن بس استموی سپید و بخت سیاه مرا ببیندیگر بیا که بی سر و سامان شدن بس استتا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟!تا کی اسیر انتظار...ادامه مطلب
دلم تنها همین یک ذره از لطف خدا می خواهد از هستی
که در دیدار شب های بلند ربنا تا اوج
سراب عشق را حتی برای لحظه ای از بودنم
جاری کنم تا شعر
بپیچد نسخه ی درد گریبانگیر دنیای پراز غم را
ومن باران سبز خاطرات یا غیاث المستغیثین را
ببارم بر تمام ندبه های جمکران کودکی ها را
و آبات بهاری توسل را
برای ناله های ندبه در یک صبح آدینه
ویا گلبرگ یک عصر پراز ذکر سماتم را
بخوانم با صدایی از سر تردید
که آیا مهرب انتظار...ادامه مطلب
ما را در سایت انتظار دنبال می کنید
برچسب : غیاث,المستغیثین, نویسنده : baranayhao بازدید : 24
هم درمقام و نام و جلالت تو اکبریهم اینکه درعشیره شماازهمه سریگفتااگرکه ختم رسالت نمیرسیدحتما تو اخرین نبی هستی پیمبریوقتی تورا بدست پدر داد مادرتبوسیدروی ماهت و گفتا که محشریبایدبرای رزم تو لشکربیاورندالحق عرب ندیده شبیه ت دلاوریوقتی لجام اسب کشیدی سوی نبرددشمن ندید اکبری یا این که حیدریدشمن چشیده مزه شمشیر تیز تووقتی چو شیر بر صف او حمله میبریاقا شما کرامتتان هم محمدیستحالا شما به کرببلایم نمیبر انتظار...هم درمقام و نام و جلالت تو اکبریهم اینکه درعشیره شماازهمه سریگفتااگرکه ختم رسالت نمیرسیدحتما تو اخرین نبی هستی پیمبریوقتی تورا بدست پدر داد مادرتبوسیدروی ماهت و گفتا که محشریبایدبرای رزم تو لشکربیاورندالحق عرب ندیده شبیه ت دلاوریوقتی لجام اسب کشیدی سوی نبرددشمن ندید اکبری یا این که حیدریدشمن چشیده مزه شمشیر تیز تووقتی چو شیر بر صف او حمله میبریاقا شما کرامتتان هم محمدیستحالا شما به کرببلایم نمیبر انتظار...در قیل و قال انتخابات شورای شهر و.. دغدغه ی نان و نام و ننگ و..توصیه ها و وعده های فراموش و...
گل من ! خار و خس نمی خواهم
خسته بالم قفس نمی خواهم
قیل و قال ست و انتخابات است
راست یا چپ زکس نمی خواهم
هر که در رای خود به تدبیر است
من ولی این هوس نمی خواهم
بال پرواز من که زخمی نیست
جان مولی قفس نمی خواهم
هرکه هستی مراببر از یاد
من که بال مگس نمی خواهم
جان آقا ! برو پریشانم
کمک از پیش و پس نمی خو انتظار...ما را در سایت انتظار دنبال می کنید
برچسب : خواهم, نویسنده : baranayhao بازدید : 27